سلام

سمت راست ماه با وضوح کامل دیده میشه ، کمی اون طرف تر ابرهای آرام و ساکت و حدودا ساکنی هستند و گویا آرامش کامل حکم فرماست و داریم یک شب نیمه مهتابی رو میگذرونیم!

اما سمت چپ دنیای دیگه ای وجود داره .....

آسمون سرخِ آتشین، ابرها خشن ؛ و ترق ترق به هم میخورن و صدای دلنواز رعد و نور بی نظیر برق (!) رو بوجود میارن.

 آسمون محشره ، دونه های کوچیک بارون هم صدای قشنگ رعد و برق را زینت میدهند و ترانه ی دل انگیز زندگی را برایم مینوازند. آخر شب است و پارازیت کمتری با صدای  شهر ایجاد میشود.

همین طور داشتم از نمایش زیبای آسمونی لذت میبردم که یک دفعه دستی ؛ دستم رو گرفت و منو به درون خونه کشوند!

صاحب دست طبق معمول دعوام کرد که چرا توی رعد و برق بیرون رفتم و من هم مثل همیشه لبخند تحویلش دادم!

.....................................

خیلی دوست دارم وقتی رعد و برق هست برم بالای پشت بوم و از نزدیک نظاره گر سینما خدایی باشم....

اما عمرا بتونم!!

آخه همه بهم میگن خطر داره jinOoOli !!

نمیدونم چرا هیچوقت نتونستم ترس آدما رو درک کنم!

لاف شجاع بودن نمیزنم ، اما همیشه دوست داشتم(و البته دارم) این نوع صحنه ها رو هر چقدر هم که خطر داشته باشه از نزدیک ببینم.

آخه من چی کار کنم وقتی صدای رعد و برق میاد، من رو هم برق میگیره و دوست دارم بپرم بیرون و نگاهش کنم!!

آخه اون من رو صدا میکنه..........

تازه همیشه کلی عکس ازم میگیره و پیش خودش نگه میداره......

همه رو واسه عکس گرفتن صدا میکنه

اما کمتر پیدا میشن که از فلاش دوربینش نترسن و از صدای دیافراگمش نلرزن

اما من دوست دارم عکسی که قراره از زندگیم بگیره واضح و زیبا باشه و صورتم توش با لبخند و بدون ترس و شفاف بیافته!!!!!!!

 

حق پناهتون........